به گزارش راهبرد معاصر؛ ماه هاست که مذاکرات صلح میان آمریکا و طالبان بی نتیجه باقی مانده است. عدم رضایت قلبی دولت اشرف غنی به حضور در مذاکرات را می توان از جمله دلایل عدم توفیق مذاکرات صلح در این کشور دانست.
سیدرسول موسوی، دستیار وزیر امور خارجه ایران و مدیر کل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه در نشستی که عصر امروز (یکشنبه) با حضور عبدالغفور لیوال، سفیر افغانستان در تهران برگزار شد، موضع ایران درباره مذاکرات صلح افغانستان را این گونه مطرح کرد: جمهوری اسلامی ایران تاکید دارد که ایران در روند صلحی شرکت میکند که نماینده منتخب مردم در آن روند حضور داشته باشد. هر روندی که نماینده مردم افغانستان که دولت این کشور است در آن حضور نداشته باشد جمهوری اسلامی ایران در آن روند نخواهد بود. نتیجه چنین موضعی تقریبا از دید آگاهان که در داخل کشور ما به مساله نگاه می کنند به جایی رسیده است که به نظر میرسد جمهوری اسلامی خارج از روندهای صلحی که الان دربارهاش صحبت میکند، قرار دارد.
موسوی ادامه داد: این به آن معناست که یک اجلاس چهارجانبهای توسط آمریکا، روسیه، چین و پاکستان تشکیل شده که چندی قبل جلسهای در مسکو داشتند که البته بعدش آقای لاوروف از ایران دعوت کرد که به این روند بپیوندد. البته قبل از این در پکن نشست دیگری بود که هم دوستان افغانستان به جمهوری اسلامی ایران تاکید داشتند که در اجلاس پکن شرکت کند و هم نمایندهای از پکن و مسکو آمدند تا حدی که دوستان روس ما باورشان نمیشد که ما گفتیم در این نشست شرکت نمیکنیم و این برخاسته از موضع اصولیای است که داریم.
او در ادامه گفت: دو دیدگاه وجود دارد که در جایی که نماینده مردم افغانستان که در قالب دولت این کشور ظاهر میشود، حضور نداشته باشد شرکت نخواهیم کرد. ولی همزمان این بحث بود که در این اجلاس شرکت کنیم اما مواضعمان را صریح بیان کنیم. الان هم سر این موضوع بحث است که اصلا در روندی شرکت نکنیم یا شرکت بکنیم و دیدگاهمان را مطرح کنیم. در این باره دوستان افغانستانیمان نیز در مشورتهایمان مطالبی را مطرح میکنند.
این مقام وزارت امور خارجه در نقد طرح مذاکرهای که زلمی خلیلزاد گفت: بعد از توییت آقای ترامپ که به نوعی در آن گفته بود که من این مذاکرات را متوقف کردم؛ شنیدیم که آن چه آقای خلیلزاد دنبال میکرد، متوقف شد. درست است که او مجدداً به منطقه آمده و حرکت خود را از بروکسل شروع کرد و با نمایندههای کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و اتحادیه اروپا و سازمان ملل یک جلسهای گذاشت که در نتیجه آن بیانیهای ۱۷ مادهای است که میتوانم بگویم مانیفست حرکت آینده غرب در ارتباط با صلح در افغانستان است. خلیلزاد سپس به مسکو رفت و در آنجا اجلاس چهارجانبهای با چین، پاکستان و نماینده روسیه برگزار کرد و در مسکو هم به نوعی آن ماینفست بروکسل را تایید کرد. اگر آن چه در بروکسل گذشت و آن چه در مسکو گذشت بگوییم نماینده جامعه جهانی است، بنابراین جامعه جهانی به یک مانیفستی رسیده فعلا که مبنای صلح آینده در افغانستان چگونه باشد.
موسوی درباره تحلیل محتوای این مانیفستی که به آن اشاره کرد، گفت: بین آنچه آقای خلیلزاد در دور اول دنبال میکرد و آنچه در بروکسل به توافقی بر سر آن رسیدند تفاوت معناداری وجود دارد و این باعث میشود که شاید در دور بعدیای که بخواهند این چهار کشور مجدداً دور هم جمع شوند، شاید جمهوری اسلامی ایران این بار به شکل دیگری رفتار بکند.
او در ادامه گفت: ما در حال حاضر با دو برنامه روبهرو هستیم؛ برنامهای که چهارچوبش در بروکسل طراحی شده و برنامهای که آقای اشرف غنی در کابل معرفی کردند. شاید برآیند این دو طرح روند حرکت در آینده افغانستان باشد. خلیلزاد در طرح خود که پنج ویژگی داشت اشتباهی مرتکب شد. اگر صلح را به معنای آشتی در نظر بگیریم باید هر طرح صلحی بتواند در جامعه صلح پایدار ایجاد و از زمینههای جنگ مجدد جلوگیری کند.
دستیار وزیر امور خارجه ایران ویژگی اول این طرح خلیلزاد را این گونه مطرح کرد: من این پنج ویژگی را تحت عنوان جابهجاییهای روندی نامیدهام. من فکر میکنم که اگر سیستم فعلی افغانستان را آن چه اکنون جمهوری اسلامی افغانستان نامیده میشود به بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر نگاه بکنیم میبینیم که جمهوری اسلامی افغانستان مولود روند بن است. آن چه آقای خلیلزاد در مذاکره با افغانستان در دوحه انجام داد یک سیستم جدیدی را مطرح کرد که من آن را جابهجایی روند دوحه به جای روند بن مینامم. روند دوحه هیچ آینده مشخصی ندارد ولی پایههای روند بن را تضعیف کرد. آنچه در مسکو تشکیل شد به نوعی روند دوحه را داشت حمایت میکرد. ما همچنان باید در روند بن تمرکز کنیم که افغانستان بر پایه آن است.
او در ادامه از ویژگی دوم این روندها به عنوان جابهجایی روندهای سنتی به جای روندهای مدرن نام برده و گفت: جمهوری اسلامی افغانستان دارای پارلمان، انتخابات، رفراندوم، قوه مجریه، قوه قضاییه بوده و یک سیستم مدرن است. اما خلیلزاد در طرح خود این نهادهای روزآمد را نادیده گرفت. در توافقی که خلیلزاد و طالبان انجام داد، اسمی از انتخابات و رفراندوم نبود بلکه در آن صحبتی از دولت موقتی بود که سرنوشتش هم معلوم نبود.
موسوی در توضیح ویژگی دیگر این روند که آن را جابهجایی نهاد مشروعیت بینالمللی به جای مشروعیت ملی مینامد، گفت: این یعنی خلیلزاد به همراه نمایندههای چین، روسیه و پاکستان تصمیم بگیرند که سیستم حکومتی افغانستان چگونه باشد در صورتی که حکومت آن باید بر پایه مشروعیت ملی باشد. روند بن روند مشروعیت ملی را اساس قرار داد و تایید کند.
او عبارت «احیای عمارت اسلامی» را ویژگی دیگر این روندهای جابهجایی برشمرده و گفت: روند صلح باید در جمهوری افغانستان اتفاق بیفتد. روند صلح نیامده که حکومت آن را به عمارت اسلامی تبدیل کند.
او آخرین ویژگی را «جابهجایی داعش به جای طالب» برشمرد و بیان کرد: این یعنی طالب اگر یک موافقتنامه صلح را امضا کند اگر آتشبس بشود اینجا معلوم خواهد شد که آیا مجموعهای که با طالب توافق دارد در این آتشبس پایبند خواهند بود یا نه. به احتمال زیادی ممکن است موافق نباشند و اینها عقبه چیزی به نام داعش را در افغانستان به وجود خواهد آورد. آمریکا به عبارتی داشت یک عمارت اسلامی را احیا میکرد که مخالفین آن دیگر طالب نبودند بلکه داعشیها بودند و این خطرناکترین صحنه آن مجموعه بود.
موسوی در پایان گفت: ضمن این که جمهوری اسلامی ایران صراحتاً اعلام میکند که ما در هیچ روند صلحی که نماینده آن دولت افغانستان نباشد، شرکت نمیکنیم، همزمان هم ما تحلیل عمیقی داریم؛ آن چه داشت جلو میرفت صلح نبود بلکه جابهجایی بود و این یک جنگ مجدد بود. ما کارشناسیمان این است که عمارت اسلامی افغانستان برای این کشور صلح نمیآورد بلکه دور جدیدی از جنگها را به دنبال خواهد داشت. حق تعیین هر سیستم حکومتی مربوط به مردم افغانستان است. هر دولتی از خارج بخواهد به نام صلح دست به تغییر سیستم فعلی افغانستان بزند هم محکوم به شکست است و هم جمهوری اسلامی ایران در این روند شرکت نمیکند.